سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحلیل موضوعات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی

آتشفشان دماوند فعال است؟

در صورت فعال شدن خطرناک آتشفشان ممکن است گداخته‌ها جای دیگری از زمین را که سطح نازک‌تری دارد بشکافند و فوران کنند.

 ایلنا نوشت:

 رئیس بخش ژئومغناطیس موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران گفت: از 3ـ4 سال پیش آتشفشان دماوند، شروع به فعالیت کرده‌است.

بهروز اسکویی با اعلام این خبرگفت: در آن زمان ما شاهد خروج گازها و مواد سمی از داخل دهانه آتشفشان بودیم و همین‌طور خروج مقدار کمی گرد و غبار اتفاق افتاده که برای سلامتی انسان‌ها هم مضر است. او افزود: تحقیقات ما روی تحرکات مواد مذاب در درون زمین از همان زمان آغازشد تا ببینیم چطور می‌شود فعالیت آتش‌فشان را پیش‌بینی کرد.

وی تاکید کرد: پاسخ به سئوالات پیرامون زمان وقوع آتشفشان نیازمند، یک مونیتورینگ جامع و مستمر از مواد مذاب درون زمین و میزان و نحوه خروج آن است، اما آنچه مسلم است این است که تاریخ دقیق آن مشخص نیست، شاید فردا اتفاق بیفتد، شاید یک میلیون سال دیگر.

طراح طرح مطالعاتی آتشفشان دماوند، با بیان اینکه دغدغه تنها، فعال‌شدن آتشفشان و خروج گدازه‌ها از دهانه فعلی دماوند نیست، گفت: در صورت فعال شدن خطرناک آتشفشان ممکن است گداخته‌ها جای دیگری از زمین را که سطح نازک‌تری دارد بشکافند و فوران کنند، پس حتی مکان شروع فعالیت یک کوه آتشفشان هم مشخص نیست.


قصه عبرت انگیز پس ازمرگ

    نظر

دو برادر بودند که یکی عالم   و دیگری از عمال  حکومت و بسیار ظالم و فاجر  بود .

مردم همیشه از دست برادر ظالم نزد برادر عالمش شکایت میبردند

 اما نصایح برادر با تقوی و عالم ؛ بر برادر ظالمش هیچ  تاثیری نداشت .

تا اینکه برادر عالم که از دست ظلم و فساد برادرش به تنگ آمده بود و همیشه خجالت زده مردم بود تصمیم گرفت بزیارت سلطان خراسان برود .

اما از قضا برادرش نیز با او همراه شد ..

در طول سفر ، برادر ظالم به زوار امام هشتم توهین میکرد و مدام مشغول به تمسخر آنها بود .

همه از دست او به تنگ آمده بودند و برادر مومنش نیز اینجا هم سرشکسته از اعمال زشت او  بود .

تا اینکه در راه برادر ظالم مریض شد و از دنیا رفت ...

همه زوار از مرگ او مسرور و شادمان گردیدند ...

برادرش جنازه را غسل و کفن کرد و بر پشت اسب بست و پس از ورود به مشهد الرضا  جنازه را دور ضریح طواف داد و در جوار امام هشتم  صلوات الله علیه به خاک سپرد .

دو روز بعد برادرش را در خواب دید .

از او جریان بعد از مرگش را پرسید .

وی در جواب گفت :

موقعی که مرا قبض روح کردند من خود را اینطور دیدم که یکپارچه آتش شده ام .

بسترم آتش ، فضای منزل پر از آتش ، من مکررا ناله میزدم و میگفتم سوختم سوختم .

ولی شما به من اعتنائی نمیکردید .

موقعی که تابوت آوردید و جنازه من را در آن نهادید آن تابوت نیز مبدل به آتش گردید

من ناله میزدم ولی شما متوجه نمیشدید

وقتی مرا برهنه کردند و بالای تخته غسالخانه نهادند ناگاه دیدم تخته هم تبدیل به آتش گردید .

هر قدر فریاد زدم کسی به من توجهی ننمود .

با خود میگفتم ، وقتی آب بریزند بدنم خنک خواهد شد ..

اما وقتی آب میریختند آن آب هم آتش بود .

هر چه فریاد میزدم رحمی کنید و آتش بر من نریزید باز هم کسی نفهمید

موقعی که مرا غسل دادند و کفنم کردند دیدم کفن هم آتش است .

وقتی دوباره در تابوتم نهادند آن هم آتش بود ...

وقتی مرا در بین راه سوار بر اسب حمل میکردید در میان آتش می سوختم و به هر یک از زوار هم که استغاثه میکردم هیچ کدام از آنان اعتنائی نمیکرد و دو ملک مرا عذاب مینمودند .

با همین کیفیت داخل مشهد مقدس شدم .

به محض اینکه به درب حرم ثامن الحجج رسیدیم و وارد شدیم آن دو ملک عذاب به سمتی رفتند و دست از عذابم برداشتند و تابوت و کفن همه خنک شدند .

همینکه مرا داخل حرم مقدس امام رضا برند ، امام هشتم را دیدم بالای مرقد مطهر خود ایستاده و سر مبارک خود را بزیر انداخته و ابدا به من توجهی نمی کند

وقتی طواف دور اول تمام شد و به بالای سر ضریح رسیدم پیرمرد ایستاده ای را دیدم که متوجه من شد و گفت :

به حضرت رضا بگو شفاعتت کند و تو را از این عقوبت نجات دهد .

من پس از این سخن متوجه امام رضا شدم و عرض کردم : فدایت شوم مرا دریاب !

آن بزرگوار توجهی به من نفرمود .

طوف دوم شروع شد تا اینکه به بالا سر حضرت رسیدم

دیدم همان پیرمرد گفت : به حضرت رضا اسثغاثه کن !

من نیز استغاثه کردم اما جوابی نیامد .

برای آخرین بار که طوافم دادند و به بالای سر ضریح امام هشتم رسیدم دیدم همان پیرمرد به من گفت :

از حضرت رضا نجات بخواه !

گفتم چه کنم آن بزرگوار جوابم نمیدهد ..

گفت : وقتی از اینجا خارج گردی همان عذاب و همان آتش خواهد بود ...

گفتم : چه کنم که امام هشتم به من نظر کند و شفاعتم نماید ؟

گفت آن بزرگوار را به حق جده اش فاطمه زهرا علیها سلام قسم بده و آن بانوی بزرگوار را شفیع خود قرار بده !

وقتی این سخن را شنیدم شروع به گریه نمودم و به امام هشتم عرض کردم :

فدایت شوم منت به من بگذار و رحم کن ، تو را به حق جد ه ات ، فاطمه زهرا قسمت میدهم که مرا مأیوس ننمائی و از درگاهت نرانی و به من احسان فرمائی .

همینکه حضرت رضا صلوات الله علیه این سخن را شنید نظر مرحمتی به من افکند ....

در همین موقع آن حضرت دستهای مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و زبان به شفاعت من گشود .

موقعی که خواستند جنازه مرا از حرم خارج کنند آن کسی که جلوی جنازه من بود فریاد زد :

هذا عتیق الرضا علیه السّلام .

یعنی این شخص آزاد شده حضرت رضا صلوات الله علیه است .

پس از آن جریان بود که مرا وارد این باغ کرده اند و هرگز آن دو نفر را که من را عذاب میکردند ندیدم و به این نعمتها نائل گردیدم ....

 

منبع : وسیلة الرضوان ، شمس الدین محمد بن بدیع رضوی


جردن یا آفریقا

خیابان جردن که اکنون آفریقا نامیده می شود ، خیابانی است در شمال شهر تهران که یک سر آن در میدان آرژانتین است و سر دیگر آن به بزرگراه مدرس وصل می شود. کمتر کسی می داند که چرا نام این خیابان را جردن گذاشته بودند و چرا بعد از انقلاب نام آن را تغییر دادند.

ساموئل مارتین جردن یک معلم آمریکایی بود که در سال 1277 شمسى (1898 میلادى) هشت سال قبل از انقلاب مشروطه، یعنی 112 سال پیش به ایران آمد و ریاست دبستانى شش‏کلاسه را که یک هیئت آمریکایى بنیاد نهاده بود بر عهده گرفت. مدرسه ای که حالا دبیرستان البرز نامیده می شود.  

جردن در سال 1913میلادی (1292خورشیدی) با راه‌اندازی کلاس‌های باقیمانده، دوره دوازده ساله تا پایان دبیرستان را تکمیل کرد.  

در سال 1918میلادی (1297 خورشیدی) اولین ساختمان شبانه‌روزی ساخته شد. دانش آموزان کالج دو گروه بودند. عده ای پس از پایان درس روزانه به خانه های خود می رفتند و عده ای شب را در خوابگاه می ماندند.  

در سال 1308 این مدرسه به سطح کالج ارتقا یافت. نام چهار راه کالج در تقاطع خیابان حافظ و انقلاب یاد آور روزهای شکوفایی این موسسه آموزشی است. دبیرستان البرز که تا سال 1319 کالج البرز نامیده می شد در ضلع شمال غربی این چهار راه  واقع شده است.    

در سال 1319 دولت ایران کالج را از آمریکاییان خرید، آن را دبیرستان البرز نام نهاد و معلمان خارجى آن ایران را ترک کردند.

محمد علی مجتهدی در سال 1320مسؤولیت شبانه ‌روزی دبیرستان البرز و ? سال بعد، مدیریت کل دبیرستان را به عهده گرفت. او 34سال با اقتدار کامل مدیر دبیرستان البرز باقی ماند و با نحوه خاص مدیریتش، دانش‌آموزان برجسته‌ای را پرورش داد.

جردن بار دیگر در سال 1323 سفرى به ایران کرد و  مورد تجلیل شاگردانش قرار گرفت.

در این سفر یکى از تالارهاى دبیرستان البرز به نام او نامگذارى شد و نیم تنه سنگی وی را که استاد ابوالحسن صدیقی تراشیده بود، در کنار در ورودی آن نصب کردند. این پیکره بعدا به کتابخانه دانشگاه صنعتی امیرکبیر منتقل شد.  

جردن در سال 1333 در سن 81 سالگى در آمریکا در گذشت.

هر چند روش های تربیتی جردن امروزه قدیمی محسوب می شود، اما وی از جمله معلمانی بود که به کار خود عشق می ورزید. شیوه سختگیرانه تربیتی  او بعدها توسط مجتهدی پی گرفته شد. جردن انسانی به شدت اخلاق گرا بود.  

جردن برای دروغ ده شاهی جریمه تعیین کرده بود. اگر از دانش‏آموزى سئوالى مى‏کرد و او بلد نبود، مى‏گفت: "کلّه به ‏کار، کدو کنار." با سیگار کشیدن به شدت مخالف بود و اگر در جیب کسی سیگار پیدا می کرد یک تومان جریمه می شد. می گفت:" سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!"  

لوطى‏ را در معنایى منفى به ‏کار مى‏برد و مى‏گفت: "غیرت، همت، زحمت، کار، کوشش: اینها به آدم‏آباد مى‏رسد. سستى، بى‏حالى، کارنکردن، بارى‏ به ‏هرجهت بودن به لوطى‏آباد مى‏رسد." . اگر شاگردى را مى‏دید که وقت راه‏رفتن سرش پایین است، به او هشدار مى‏داد: "مگر مرغى و مى‏خواهى دانه جمع کنى؟ سرت را بالا بگیر و با بدن راست راه برو."  

استادان معروف دانشگاه و اشخاص دانشمند دعوت مى‏شدند تا براى شاگردان مدرسه البرز در مباحث مختلف صحبت کنند. جردن مى‏گفت:"بچه‏ها مملکت شما سابق? درخشانى داشته است. بازگشت به آن روزگار درخشش بستگى به همت و شجاعت و کوشش شما دارد. امیدوارم حرف من در گوش و قلب شما باشد و براى ملت و کشورتان مفید واقع شوید."

یک ‏سال در فصل زمستان‏ مریض شد و حدود یک ‏ماه در بیمارستان بسترى بود. بعد از بهبودى به مدرسه آمد و براى دانش‏آموزان سخنرانى کرد:"بچه‏ها، اطبا گفتند مرض من ذات‏الریه است و پرسیدند آیا مشروب در عمرم خورده‏ام. گفتم نه مشروب‏خور بوده‏ام و نه دودى. گفتند سِنّت بالاست، اگر مشروب‏خور بودى تا این سن زنده نمى‏ماندى. پس بدانید که مشروب بد است و انسان را معتاد و معیوب و مستعدّ مرگ مى‏کند."

همسر دکتر جردن معلم اخلاق مدرسه بود. یکی از فارغ التحصیلان کالج البرز می نویسد:"خاطرم هست که ما باید حدود صد موضوع یا بیشتر از جمله: من نباید روى دیوار خط بکشم، سخن بد یا اهانت‏آمیز بگویم، مشروب نباید بخورم، به کسى بى‏احترامى نباید بکنم، دروغ نباید بگویم، به پیران باید احترام بگذارم و از این قبیل را روى ورقه‏اى بخوانیم و امضا کنیم و ورقه را به خانم معلم برگردانیم. این تعهّدى اخلاقى بود که از هم? شاگردان گرفته مى‏شد."

ملک ‏الشعراى بهار دربار? او سروده است: تا کشور ما جایگه جردن شد/ بس خارستان کز مددش گلشن شد/  این باغ هنر که دور از او بود، کنون‏/  چشمش به جمال باغبان روشن شد

و نیز: نادانى چیست جز به غفلت مردن؟/ باید به علاج از این مرض جان بردن‏/  گفتم که طبیب درد نادانى کیست؟/ پیر خردم گفت که جردن جردن


راجع به گنبد سلطانیه چه میدانید؟

گنبد سلطانیه با 5/48 متر ارتفاع و6/25متر قطر دهانه پس از کلیسای کاتورال سانتاماریای فلورانس ایتالیا و مسجد ایاصوفیای ترکیه، سومین بنای عظیم آجری تاریخی جهان است.

به گزارش شبکه خبر، گنبد سلطانیه در شهر سلطانیه و در 35کیلومتری شهر زنجان واقـع شده است و کار ساخت بنای آن به دستورسلطان محمدخدابنده ازسال704 هجری قمری آغاز شد و در مدت 9سـال در سال 713 هجری قمـری پایان یافت. 
 گفته می‌شود در ساخت گنبد بزرگ شهر فلورانس از این گنبد الگوبرداری شده است.
گنبد اصلی که بنا به نام آن معروف شده از کاشی‌های فیروزه‌‌ای رنگ پوشیده شده و سقف داخل اتاق‌های بالا با گچ‌بری‌های و آجرهای رنگارنگ تزئین شده است.



 



 



در حاشیه طاق‌ها آیات قرآنی واسماالله با خط جلی نوشته شده‌است؛ همچنین حکاکی‌هایی در آجرهای دیوارها و سقف‌های رنگین بنا نیز دیده می‌شود.

مجموعه اصلی این بنا در هجوم تیمور لنگ خسارات فراوان خورد و از باقی مانده آن تنها گنبد سلطانیه باقی ماند.



این شهر پس از تبریز، بزرگترین شهر امپراطوری ایلخانی است.

چراغ‌های روشن این بنا شب هنگام در مسیر جاده «زنجان ـ تهران» زیبایی‌اش را به رخ رهگذران می‌کشد.

این بنای دارای هشت ایوان مرتفع و نزدیک به 50 اتاق و حجره می‌باشد. 

 


گنبد سلطانیه در بیست و نهمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو در شهر دوربان کشور آفریقای جنوبی در نوزدهم تیر 1384 به‌عنوان هفتمین اثر تاریخی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.

 

45درصد تهرانیها ماهواره می بینند

سایت جهان نیوز نوشت:

نظرسنجی جدید صدا و سیما نشان می دهد که مخاطبان ماهواره در تهران طی یک سال گذشته افزایش معناداری پیدا  کرده اند.
 45.4 درصد از مردم تهران بیننده ماهواره هستند که نسبت به سال گذشته 10 درصد رشد پیدا کرده اند.

از این مقدار 40.9 درصد بیننده شبکه های فارسی زبان هستند و 14 درصد فقط شبکه خارجی می بینند.

میانگین زمان تماشای ماهواره 2 ساعت و 5 دقیقه است.
48.9درصد از بینندگان ماهواره فارسی وان می بینند.همچنین از وقتی شبکه فارسی وان آمده است، مخاطب بی بی سی 30 درصد کاهش داشته است.

46.2 درصد از کسانی که فارسی وان می بینند، جذابیت را عامل اصلی برای مراجعه به این شبکه دانستند.

مطابق این نظرسنجی 48 درصد مخاطبان ماهواره، متنقاضی فیلم و سریال هستند.13 درصد دیدن شو، 6.6 درصد ورزش، 6.5 درصد هنر و 3.8 درصد برنامه های علمی را دلیل تماشای ماهواره ذکر کرده اند.

50.6 درصد از پرسش شوندگان گفتند که ماهواره با فرهنگ ما سازگاری ندارد و 34.8 درصد مخالفت کردند و گفتند که ماهواره منطبق با فرهنگ ما است.