ناگفته هایی درباره قبل و بعد از انتخابات 22 خرداد
ناگفتههایی درباره قبل و بعد از انتخابات 22 خرداد
گفتگو با محسن رضایی
هفته نامه پنجره در شماره جدید خود پرونده کاملی درباره دکتر محسن رضایی، جریانات سیاسی مرتبط با وی، فعالیت های سیاسی و رسانه ای او و ... منتشر کرد.
به گزارش "تابناک" بخشی از این پرونده مفصل به گفتگوی این نشریه با وی اختصاص داده شده و با تیتر « لحظه اتحاد ضد انقلاب ها» منتشر شده که متن کامل آن به شرح زیر است:
محسن رضایی از همان ده یا دوازده سال پیش که تصمیم گرفت از فرماندهی سپاه کناره بگیرد و وارد فضای سیاسی شود، همیشه نامش در جریانهای سیاسی مختلف شنیده شده، اما بهنظر میرسد از حول و حوش انتخابات اخیر ریاستجمهوری، او جایگاهی تازه در بین نخبگان یافته است؛ نوع مناظرههای انتخاباتی موجب پدیدار شدن تمایل بخشی از رأیدهندگان (عمدتا اصولگرا) به او شد، اما این گرایش خیلی زود در جذبه دو قطبیشدن رقابتها از میان رفت.
حالا رضایی در هر مکان و محفلی که حاضر میشود، درباره انتخابات و حوادث پس از آن سخن میگوید و با پرسشهایی از این دست مواجه میشود و در این گفتوگو نیز درباره علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محمود احمدینژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سیدحسن خمینی و دیدگاهها و عملکردشان در انتخابات بیست و دوم خرداد، به تفصیل سخن میگوید.
دبیر پنجاه و پنج ساله مجمع تشخیص مصلحت نظام، هرچند که ترجیح میدهد در برابر برخی پرسشها، پاسخهایی بهاختصار بدهد اما انتقادهایی جدی را نسبت به سیاسیون حال حاضر کشور و رویه آنان در برخورد با مسایل مطرح میکند.
حالا او با افسوس از روزهای بعد از انتخابات یاد میکند که رویهای سیاسی، رویکرد اجتماعی و آرمانخواهانه مردم را منحرف کرد و باعث شد تا برای نخستینبار پس از سی سال، ضدانقلاب گرد هم آید و از هیچ تلاشی باز نماند. رضایی از لزوم اتخاذ روشهایی کارآمد، برای دفاع از نظام سخن میگوید و فرصتهایی که نباید از دست برود.
در انتخابات ریاست جمهوری دهم شما در مورد ایدههایی صحبت کردید، ولی همیشه به کلیات پرداخته و وارد جزییات نشدهاید و در نهایت نیز اشاره کردید که به علت اینکه به مصداق دیگری نرسیدید، وارد رقابتهای انتخاباتی شدهاید با این اوصاف لطفا بفرمایید، اولینبار ایده شما در رابطه با تشکیل دولت ائتلافی چه زمانی مطرح شد و در این خصوص به طور دقیق با آقای لاریجانی و آقای قالیباف چه زمانی دیدار کردید و در این جهت چه سیری طی شد تا تصمیم گرفتید بهعنوان نامزد وارد رقابتهای انتخاباتی شوید؟
من هر حرفی زدهام جزییات آن را همراه برنامه اعلان کردهام و زمانیکه آقای ناطق نوری ایده دولت وحدت ملی را مطرح کردند همان موقع بنده گفتم که در شرایط کنونی کشور ارایه طرح وحدت ملی به این شکل صحیح نیست و بهجای آن ایده دولت ائتلافی کارآمد و متعهد را که ناظر بر دو ضرورت اساسی بود مطرح کردم و در این راستا یکی از این ضرورتها را ناشی از آسیبهای دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که تعهد و ارزشها ضعیف شده بود میدانستم و دیگری را ناشی از دوره فعالیت آقای احمدینژاد در دولت نهم میدانستم که در آن کارآمدی رو به ضعف گرایده بود. وقتی بنده طرح دولت ائتلافی را مطرح میکردم و اصرار داشتم که بدنبال آن کارآمدی و تعهد بیاید. منظورم از این دولت ایجاد ائتلافی همراه با تعهد و کارآمدی بود و ایده آن اولین بار در تیرماه 1387 در جلسات خصوصی با دوستان طرح شد.
با چه کسانی در جلسات خصوصی خود این موضوع را طرح کردید؟
با مشاورین خود که کار سیاسی میکنیم، مانند آقایان طلایی نیک و عادل آذر این ایده را طرح کردم.
ایده دولت ائتلافی را با آقایان قالیباف، لاریجانی و ولایتی هم مطرح کردید؟
بله در جلسهای که با آنها داشتم این موضوع را طرح کردم.
در این جلسه آقای شمخانی هم حضور داشتند؟
خیر آقای شمخانی در این جلسه حضور نداشتند، ولی این بحث را در اوایل پاییز سال گذشته با آقای ناطق نوری و سایر دوستان مطرح کردم و از همان موقع بهعنوان یک نظریه وارد رسانهها شد.
طرح این موضوع ظاهرا با انتشار بیانیهای از سوی شما در رسانهها علنی شد؟
آقای عسگراولادی در آذرماه گفته بودند دولت اساسا شرکت سهامی نیست که بشود آن را ائتلافی کرد و بنده نیز در پاسخ به اظهارات ایشان نامهای نوشتم و با آیه «وعتصموا به حبلا... جمیا و لاتفرقوا» بحث خود را شروع کردم و در آنجا ویژگیها و علت تشکیل دولت ائتلافی را توضیح دادم و بعد از آن هم ستادی بنام دولت ائتلافی تشکیل شد.
ریاست این ستاد را چه کسی به عهده گرفت؟
برای اینکه با اعضای تیم دولت ائتلافی میخواستیم به توافق برسیم، موضوع رییس ستاد را قطعی نکردیم تا جنبه فردی به خود نگیرد، لذا با وجود اینکه اعضای ستاد مشغول به کار بودند، این ستاد دارای رییس نبود.
در این دوره آیا آقایان لاریجانی، قالیباف، ناطق نوری و ولایتی در جلسات مشترک حضور داشتند؟
جلسات مشاورهای با آنان داشتیم، ولی اینکه آنها بیایند در رأس این ستاد و شورای ائتلاف را شکل بدهند و زیرمجموعه شورای ائتلاف ستادی با یک رییس باشد که زیر نظر شورا کار کند با دوستان به توافق نرسیدیم. آنان اصل طرح و ایده را قبول داشتند ولی چون بهدنبال یک نفر کاندیدا برای انتخاب بودیم تا بقیه بیایند پشت سر او لذا خودم پا جلو نمیگذاشتم و ترجیح میدادم یکی از دوستان بیاید، تا اول اردیبهشت ماه تمام تلاشم این بود که یکی از دوستان کاندیدا شود و شورای ائتلاف را شکل دهیم که در نهایت با عدم تحقق این موضوع وارد رقابتهای انتخاباتی شدم.
گویا در این مقطع شما با آقای احمدینژاد دیدار داشتید؟
دیدار داشتم ولی در مورد موضوع دیگری بود. در این خصوص نیز آقای لاریجانی قرار بود با ایشان صحبت بکنند.
یعنی شما راجع دولت بعدی با احمدینژاد مذاکرهای نکردید؟
خیر، زیرا قرار ما به این شکل بود که اگر شورا تشکیل شود، اول آقای لاریجانی با آقای احمدینژاد صحبت کند و اگر ایشان دولت ائتلافی و کار جمعی را قبول کردند، دیگر از طرف ما کسی کاندیدا نشود.
آیا آقای لاریجانی با آقای احمدینژاد در این رابطه صحبتی کردند؟
فکر نمیکنم صحبتی با ایشان شده باشد، زیرا اختلافاتی بهوجود آمد و وقتی هم از ایشان سئوال کردیم در جواب ما را قانع کرد و گفت در جلسهای که آقایان باهنر و عسگراولادی با آقای احمدینژاد داشتند، ایشان آب پاکی را روی دستشان ریخته و گفته که نیازی به حمایت شما ندارم، بنابراین با وجود اینکه ایشان تصمیم خود را گرفته بود، اساسا طرح چنین مباحثی نتیجهای در بر نداشت، ما هم در این جهت اصراری نکردیم و سرانجام در اوایل اردیبهشت ماه که متوجه شدم هیچکدام از دوستان وارد صحنه نمیشوند تصمیم به ورود به صحنه گرفتم، ولی از نظر اخلاقی مصلحت نمیدیدم که دیگران را وادار به حمایت از خود بکنم و به همین دلیل ستاد فوق را منحل کردم تا این فکر تداعی نشود که از ابتدا تشکیل ستاد برای بنده بوده است.
به غیر از آقایان قالیباف، ولایتی و لاریجانی فرد دیگری برای نامزدی مطرح بود؟
فرد دیگری مطرح نبود.
پس این آقایان چه زمانی و بر اساس چه دلیلی انصراف خود را از شرکت در رقابتهای انتخاباتی اعلام کردند؟
آقای لاریجانی تقریبا دی ماه اعلام کرد بهخاطر اینکه تازه رییس مجلس شده مصلحت نیست که وارد رقابتهای انتخاباتی شود. آقای قالیباف که از بهمن ماه فعالیت خود را شروع کرده بود در فروردین ماه آن را متوقف کرد و آقای ولایتی هم استدلالش این بود که تکلیف شرعی ندارد و باید مقام معظم رهبری به وی بگوید که نامزد شود.
آقای ناطق نوری و افراد دیگری که طرف مشورت بودند تمایلی برای ورود به رقابتهای انتخاباتی نداشتند؟
کلا گلایه بنده از آقایان این بود با اینکه مقدمات را طی و حجت را بر آنها تمام کرده بودم پشت سر من نیامدند و از طرف دیگر بهدلیل انتقاد به آقای احمدینژاد به آن سو هم نرفتند به همین دلیل این آقایان متهم به حمایت از میرحسین موسوی شدند. یادم هست که یک هفته مانده به روز رأیگیری به این آقایان به شوخی گفتم اگر میخواهید بعد از انتخابات متهم به رأی دادن به اصلاحطلبان نشوید، لااقل بهصورت علنی بگویید از فلانی حمایت میکنید. البته بنده این موضوع را نمیگویم که آنها به آقای میرحسین موسوی رأی دادهاند.
در انتخابات چه هدفی را دنبال میکردید؟
من برای اداره کشور برنامه های وسیعی داشتم و میخواستم آنها را پیاده کنم و از طرف دیگر راهی را انتخاب کردم که جبهه اصولگرایی و وجهه آن حفظ شود زیرا که زحمات زیادی برای آن کشیدهایم و باید به حیات خود ادامه دهد و در این جهت، حضور سلایق مختلف اصولگرایی در انتخابات بود که با حضور بنده جبهه اصولگرایی تمام قد و کامل میتوانست بیاید، ولی سکوت دوستان ما سبب شد که یک جریان قوی شکل نگیرد. در واقع من ادامه وضع موجود را خطرناک می دانستم و بازگشت به دوره اصلاحات را شکست.
قرائنی وجود دارد که این آقایان در عمل به هر حال به آقای موسوی تمایل بیشتری داشتند و آقای موسوی نیز میگوید بعضی از این افراد روز جمعه به بنده تبریک گفتند، نظرتان در این خصوص چیست؟
بنده نمیتوانم این موضوع را تأیید کنم ولی سکوت آنها یک اشتباه استراتژیک در جبهه اصولگرایی بود.
این اشتباه ناشی از این بود که فرد دیگری را بهعنوان نامزد معرفی نکردند؟
این امکان وجود داشت که کلیت جبهه اصولگرایی حفظ شود و ما این امکان را فراهم کرده بودیم.
شما گفتید قبل از انتخابات با آنها صحبت کردید توجیه آنها در این خصوص چه بود؟
دوستان پیشنهادات را قبول داشتند ولیکن در عمل دچار ابهام و تردید شده بودند، شاید هم فکرشان این بود که بنده رأی نمیآورم در حالیکه در انتخابات در بخش گفتمان علتش تبلیغ این موضوع در جامعه بود، ولی با حسابی که ما کردیم از دوستان در قسمت گفتمان پاسخ مثبت دریافت کردیم به این معنا که با مباحثی که طرح کردیم، اجازه سقوط گفتمان اصولگرایی را ندادیم، یعنی اگر مناظرات بنده نبود و ادبیات آقای احمدینژاد تنها تابلوی اصولگرایی میبود، گفتمان اصولگرایی آسیب جدی میدید.
در صحنه انتخابات بنده میگفتم که اصولگرا هستم و حمایتهایی که از نظام و رهبری میکردم زیادتر از احمدینژاد بود، بنده چندین برابر آقای احمدینژاد از ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی اسم بردم و حتی در مناظره با ایشان وقتی گفتند که پیشبینی شما در مورد جنگ درست در نیامد، بنده گفتم اشکال شما این است که از سازمان اطلاعات آمریکا تشکر کردهاید، ولی این همتی که رهبری در آماده کردن نیروهای مسلح کرد و مانع حمله آمریکا به ایران شد، تشکر نکردهاید در حالیکه علت عدم جنگ، آمادگی نیروهای مسلح و افشاگریها علیه حمله بوش به ایران بوده است و در صحبتهایم اساسا در دفاع از نظام کوتاه نیامدم، لذا گفتمان همراه با حمایت از نظام را که بنده طرح کردم پیامدهای منفی گفتمان آقای احمدینژاد را از پایگاه اصولگرایی تا حد زیادی خنثی میکرد.
در بحث دولت ائتلافی فکر میکنید اگر در حال حاضر بهسراغ آقایان بروید، آیا حاضرند دوباره کار مشترکی را سازماندهی کنند؟
معمولا در موضعگیریها سعی میکنم جنبه علمی و منطقی موضعگیریها را در کنار جنبه ارزشی آن حفظ کنم، یعنی هیچوقت تلاش نمیکنم که مواضعام عاری از جنبه علمی و منطقی باشد. اگر روز یکشنبه بعد از انتخابات میآمدند و اعلام میکردند انتخابات گذشت و هر اتفاقی هم افتاده تمام شده و دست را برای کمک بهسمت کاندیداهای دیگر دراز میکردند تا یک دولت 41 میلیونی تشکیل شود، حوادث پس از انتخابات پیش نمیآمد. یکی از مراحل دولت ائتلافی اداره چالشها است و باید حواشی را به صفر برسانیم تا بهسمت پیشرفت حرکت کنیم وگرنه در دولت آقای خاتمی هشت سال چالش بود در دولت آقای احمدینژاد هم هشت سال چالش است اگر در دورههای دیگر هم به این شکل باشد، هزینه سنگینی برای اداره کشور میپردازیم و زمانهای طلایی را از دست میدهیم؛ مدیریت چالشها از محاسن دولت ائتلافی است، یعنی اینکه ما معتقدیم برای جهش در توسعه کشور نیاز به کارآمدها داریم، کارآمدیهای سه دولت گذشته ایدهآل نبوده و سیر کارآمدی دولت رو به افول بوده است.
مسئله بعد تعهد در همه جناحهای کشور است و وقتی میگوییم دولت ائتلافی منظورمان این نیست که آدمهای غیرمتعهد هم مسئولیتی بر عهده بگیرند، ما در میان اصولگراها و سایر جناحها انسان غیرمتعهد داریم. یک دولت ائتلافی کارآمد و متعهد، کارها را به جلو میبرد من معتقدم و در آینده، ایران توسط دولتهای ائتلافی اداره خواهد شد.
آیا فکر میکنید این موضوع در حال حاضر مورد پذیرش آقایان قرار بگیرد؟
به نظر بنده زمینه پذیرش این نظریه خیلی بالا رفته است.
صحبتی در این رابطه کردهاید؟
صحبتی نکردهام.
در دوران تبلیغات انتخابات مناظره شما با میرحسین موسوی متفاوت با سایر مناظرهها بود، در واقع به چند محور اشاره کردید که بعدا اهمیت آن روشن شد از جمله اصل چهل و چهار و مخالفت آقای موسوی با آن، شما با چه نیتی وارد این مناظره شدید؟
معمولا کسانی که با هم مناظره میکنند به دنبال این موضوع هستند که اختلافات و تفاوتهایشان را به مردم نشان دهند در این مناظره هم بنده سعی کردم اختلافات خود را با آقای میرحسین به مردم نشان دهم، یکی از اختلافها بحث سیاستهای اصل چهل و چهار بود که طرح کردم و ایشان ابتدا طفره رفتند، ولی بعدا پذیرفتند که حداقل با آن مشکل دارد.
شما اطلاع داشتید که ایشان با اصل چهل و چهار مخالف است؟
بله، چون در جلسات مجمع در هنگام بررسی این اصل معترض بودند و گفتند که کار شما خلاف قانون اساسی است در حالیکه سیاستهای اصل چهل و چهار در چارچوب قانون اساسی است و هنگامی که مجمع پس از تأیید رهبری آن را تصویب میکند تبدیل به قانون میشود و مسئله دیگر اینکه ایشان از خود چهره ارزشی نشان میدادند که سابقه هم داشت، ولی از طرف دیگر نیروهای تندرو اصلاح طلب مانند مشارکتیها و مجاهدین انقلاب، اطراف ایشان بودند و من سئوال کردم که با وجود اینکه در حال حاضر مشارکتیها و مجاهدین انقلاب با شما هستند، آیا از آنان هم در کابینه خود استفاده میکنید که ایشان از جواب دادن شانه خالی کردند، این موضوع برای نیروهای ارزشی که به ایشان میخواستند رأی دهند مهم بود.
اگر طیف تندرو حضور داشتند، یک وضعیتی و اگر حضور نداشتند وضعیت دیگری داشت که آقای میرحسین موسوی جوابم را در این خصوص ندادند، البته بنده دو تا سه اشکال دیگر هم به ایشان داشتم، ولی چون مناظره آقای موسوی با آقای احمدینژاد دو شب قبل به چالش کشیده شده بود، از نظر اخلاقی مصلحت نمیدانستم با ایشان بیشتر وارد چالش شوم، یعنی اگر آقای احمدینژاد با آقای موسوی آنطور صحبت نکرده بود چالش بنده با آقای موسوی خیلی بالا میگرفت.
لطفا به چند مورد از مباحث چالشانگیز بین شما و آقای میرحسین موسوی را بیان کنید؟
حالا دیگر گذشته لذا اگر موضوع بازخوانی شود، مسایل مورد چالش با ایشان معلوم میشود.
در مناظره شما با آقای موسوی احساس میشد شما میخواهید به بیندگان نشان دهید که آقای موسوی متفاوت با بعضی از آن ادعاهایی است که میگوید یا چیزهای دیگری در ذهنش وجود دارد که راجع به آنها صحبت نمیکند؟
به هر حال من وظیفه داشتم که تفاوتهای خود را با ایشان نشان بدهم.
در مناظره با احمدینژاد به نظرم شما یکی دو مورد از برخورد آقای احمدینژاد جا خوردید؟
خیر، جا نخوردم.
فکر میکنم انتظار نداشتید آقای احمدینژاد این چنین برخورد کند؟
چرا، بنده حدس میزدم.
ما بهعنوان بیننده فکر نمیکردیم آقای احمدینژاد با برادر محسن یا آقا محسن اینگونه سخن بگوید؟
من با شناخت کامل از آقای احمدینژاد با ایشان روبهرو شدم و نحوه رفتارشان را حدس میزدم.
بعد از مناظره با آقای موسوی یا آقای احمدینژاد نکتهای نبود که به شما منتقل شود و یا گلایهای از شما بکنند؟
خیر مسئلهای نبود و هرجا که میرفتم از شیوهام در مناظرهها تعریف میشد.
منظورم بیان گلایه و نکته از سوی خود آقایان موسوی و احمدینژاد است، زیرا با آقای کروبی هم که شما برخورد جدی نداشتید؟
بعد از مناظره از سوی آنان نکته یا انتقادی بیان نشد، ولی از سوی اطرافیان آنها اظهارنظرهایی شد، مثلا بعد از انتخابات و در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری بعضی از مشاوران آقای احمدینژاد به بنده گفتند که بهترین مناظره احمدینژاد با برادر محسن بوده است و در مورد آقای کروبی نیز ما سابقه رفاقت داشتیم و مسئلهای پیش نیامد.
جنابعالی در مورد حوادث بعد از انتخابات چه تحلیلی دارید؟
بنده ساعت 9 صبح روز جمعه زمانیکه رفتم رأی بدهم به خبرنگاران گفتم انتخاباتی بینظیر خواهد بود و شاهد مشارکتی بالای 30 میلیون نفر خواهیم بود، این موضوع نه تنها مثبت بود، بلکه آن را یک تحول میدانم و در واقع در انتخابات دو گروه شرکت کرده بودند یکی کسانی که از قبل طرفدار نظام و انقلاب بودند و کسانی که در طی سی سال منتظر از بین رفتن نظام بودند تا در نظام دیگری زندگی کنند، ولی پس از سی سال خستگی و صبر و انتظار به این نتیجه رسیده بودند که ایران را میخواهیم، ولو در چارچوب نظام جمهوری اسلامی زندگی کنیم تا ایران پیشرفت کند، لذا این حرفهایی که نقل شده مبنی بر اینکه برای براندازی نظام به کاندیداهایی رأی دادهاند را به هیچوجه قبول ندارم.
یعنی میفرمایید در این انتخابات رأی قشر خاکستری فعال شده بود؟
با یک تحلیلی فعال شده بود و آن تحلیل این بود که جمهوری اسلامی ماندگار است و صبر و انتظار برای از بین بردن آن بیفایده است لذا به نتیجه رسیدند که نباید بگذارند که کشور از عدم مشارکت آنها عقب برود و تنها راه را در مشارکت در انتخابات دیده بودند. بنده کل صحنه انتخابات را یک جنبش اجتماعی میبینم و تا قبل از حوادث بهوجود آمده این جنبش محورش تغییر اجتماعی و نه بهمعنای سیاسی بود.
به گزارش "تابناک" بخشی از این پرونده مفصل به گفتگوی این نشریه با وی اختصاص داده شده و با تیتر « لحظه اتحاد ضد انقلاب ها» منتشر شده که متن کامل آن به شرح زیر است:
محسن رضایی از همان ده یا دوازده سال پیش که تصمیم گرفت از فرماندهی سپاه کناره بگیرد و وارد فضای سیاسی شود، همیشه نامش در جریانهای سیاسی مختلف شنیده شده، اما بهنظر میرسد از حول و حوش انتخابات اخیر ریاستجمهوری، او جایگاهی تازه در بین نخبگان یافته است؛ نوع مناظرههای انتخاباتی موجب پدیدار شدن تمایل بخشی از رأیدهندگان (عمدتا اصولگرا) به او شد، اما این گرایش خیلی زود در جذبه دو قطبیشدن رقابتها از میان رفت.
حالا رضایی در هر مکان و محفلی که حاضر میشود، درباره انتخابات و حوادث پس از آن سخن میگوید و با پرسشهایی از این دست مواجه میشود و در این گفتوگو نیز درباره علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محمود احمدینژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سیدحسن خمینی و دیدگاهها و عملکردشان در انتخابات بیست و دوم خرداد، به تفصیل سخن میگوید.
دبیر پنجاه و پنج ساله مجمع تشخیص مصلحت نظام، هرچند که ترجیح میدهد در برابر برخی پرسشها، پاسخهایی بهاختصار بدهد اما انتقادهایی جدی را نسبت به سیاسیون حال حاضر کشور و رویه آنان در برخورد با مسایل مطرح میکند.
حالا او با افسوس از روزهای بعد از انتخابات یاد میکند که رویهای سیاسی، رویکرد اجتماعی و آرمانخواهانه مردم را منحرف کرد و باعث شد تا برای نخستینبار پس از سی سال، ضدانقلاب گرد هم آید و از هیچ تلاشی باز نماند. رضایی از لزوم اتخاذ روشهایی کارآمد، برای دفاع از نظام سخن میگوید و فرصتهایی که نباید از دست برود.
در انتخابات ریاست جمهوری دهم شما در مورد ایدههایی صحبت کردید، ولی همیشه به کلیات پرداخته و وارد جزییات نشدهاید و در نهایت نیز اشاره کردید که به علت اینکه به مصداق دیگری نرسیدید، وارد رقابتهای انتخاباتی شدهاید با این اوصاف لطفا بفرمایید، اولینبار ایده شما در رابطه با تشکیل دولت ائتلافی چه زمانی مطرح شد و در این خصوص به طور دقیق با آقای لاریجانی و آقای قالیباف چه زمانی دیدار کردید و در این جهت چه سیری طی شد تا تصمیم گرفتید بهعنوان نامزد وارد رقابتهای انتخاباتی شوید؟
من هر حرفی زدهام جزییات آن را همراه برنامه اعلان کردهام و زمانیکه آقای ناطق نوری ایده دولت وحدت ملی را مطرح کردند همان موقع بنده گفتم که در شرایط کنونی کشور ارایه طرح وحدت ملی به این شکل صحیح نیست و بهجای آن ایده دولت ائتلافی کارآمد و متعهد را که ناظر بر دو ضرورت اساسی بود مطرح کردم و در این راستا یکی از این ضرورتها را ناشی از آسیبهای دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که تعهد و ارزشها ضعیف شده بود میدانستم و دیگری را ناشی از دوره فعالیت آقای احمدینژاد در دولت نهم میدانستم که در آن کارآمدی رو به ضعف گرایده بود. وقتی بنده طرح دولت ائتلافی را مطرح میکردم و اصرار داشتم که بدنبال آن کارآمدی و تعهد بیاید. منظورم از این دولت ایجاد ائتلافی همراه با تعهد و کارآمدی بود و ایده آن اولین بار در تیرماه 1387 در جلسات خصوصی با دوستان طرح شد.
با چه کسانی در جلسات خصوصی خود این موضوع را طرح کردید؟
با مشاورین خود که کار سیاسی میکنیم، مانند آقایان طلایی نیک و عادل آذر این ایده را طرح کردم.
ایده دولت ائتلافی را با آقایان قالیباف، لاریجانی و ولایتی هم مطرح کردید؟
بله در جلسهای که با آنها داشتم این موضوع را طرح کردم.
در این جلسه آقای شمخانی هم حضور داشتند؟
خیر آقای شمخانی در این جلسه حضور نداشتند، ولی این بحث را در اوایل پاییز سال گذشته با آقای ناطق نوری و سایر دوستان مطرح کردم و از همان موقع بهعنوان یک نظریه وارد رسانهها شد.
طرح این موضوع ظاهرا با انتشار بیانیهای از سوی شما در رسانهها علنی شد؟
آقای عسگراولادی در آذرماه گفته بودند دولت اساسا شرکت سهامی نیست که بشود آن را ائتلافی کرد و بنده نیز در پاسخ به اظهارات ایشان نامهای نوشتم و با آیه «وعتصموا به حبلا... جمیا و لاتفرقوا» بحث خود را شروع کردم و در آنجا ویژگیها و علت تشکیل دولت ائتلافی را توضیح دادم و بعد از آن هم ستادی بنام دولت ائتلافی تشکیل شد.
ریاست این ستاد را چه کسی به عهده گرفت؟
برای اینکه با اعضای تیم دولت ائتلافی میخواستیم به توافق برسیم، موضوع رییس ستاد را قطعی نکردیم تا جنبه فردی به خود نگیرد، لذا با وجود اینکه اعضای ستاد مشغول به کار بودند، این ستاد دارای رییس نبود.
در این دوره آیا آقایان لاریجانی، قالیباف، ناطق نوری و ولایتی در جلسات مشترک حضور داشتند؟
جلسات مشاورهای با آنان داشتیم، ولی اینکه آنها بیایند در رأس این ستاد و شورای ائتلاف را شکل بدهند و زیرمجموعه شورای ائتلاف ستادی با یک رییس باشد که زیر نظر شورا کار کند با دوستان به توافق نرسیدیم. آنان اصل طرح و ایده را قبول داشتند ولی چون بهدنبال یک نفر کاندیدا برای انتخاب بودیم تا بقیه بیایند پشت سر او لذا خودم پا جلو نمیگذاشتم و ترجیح میدادم یکی از دوستان بیاید، تا اول اردیبهشت ماه تمام تلاشم این بود که یکی از دوستان کاندیدا شود و شورای ائتلاف را شکل دهیم که در نهایت با عدم تحقق این موضوع وارد رقابتهای انتخاباتی شدم.
گویا در این مقطع شما با آقای احمدینژاد دیدار داشتید؟
دیدار داشتم ولی در مورد موضوع دیگری بود. در این خصوص نیز آقای لاریجانی قرار بود با ایشان صحبت بکنند.
یعنی شما راجع دولت بعدی با احمدینژاد مذاکرهای نکردید؟
خیر، زیرا قرار ما به این شکل بود که اگر شورا تشکیل شود، اول آقای لاریجانی با آقای احمدینژاد صحبت کند و اگر ایشان دولت ائتلافی و کار جمعی را قبول کردند، دیگر از طرف ما کسی کاندیدا نشود.
آیا آقای لاریجانی با آقای احمدینژاد در این رابطه صحبتی کردند؟
فکر نمیکنم صحبتی با ایشان شده باشد، زیرا اختلافاتی بهوجود آمد و وقتی هم از ایشان سئوال کردیم در جواب ما را قانع کرد و گفت در جلسهای که آقایان باهنر و عسگراولادی با آقای احمدینژاد داشتند، ایشان آب پاکی را روی دستشان ریخته و گفته که نیازی به حمایت شما ندارم، بنابراین با وجود اینکه ایشان تصمیم خود را گرفته بود، اساسا طرح چنین مباحثی نتیجهای در بر نداشت، ما هم در این جهت اصراری نکردیم و سرانجام در اوایل اردیبهشت ماه که متوجه شدم هیچکدام از دوستان وارد صحنه نمیشوند تصمیم به ورود به صحنه گرفتم، ولی از نظر اخلاقی مصلحت نمیدیدم که دیگران را وادار به حمایت از خود بکنم و به همین دلیل ستاد فوق را منحل کردم تا این فکر تداعی نشود که از ابتدا تشکیل ستاد برای بنده بوده است.
به غیر از آقایان قالیباف، ولایتی و لاریجانی فرد دیگری برای نامزدی مطرح بود؟
فرد دیگری مطرح نبود.
پس این آقایان چه زمانی و بر اساس چه دلیلی انصراف خود را از شرکت در رقابتهای انتخاباتی اعلام کردند؟
آقای لاریجانی تقریبا دی ماه اعلام کرد بهخاطر اینکه تازه رییس مجلس شده مصلحت نیست که وارد رقابتهای انتخاباتی شود. آقای قالیباف که از بهمن ماه فعالیت خود را شروع کرده بود در فروردین ماه آن را متوقف کرد و آقای ولایتی هم استدلالش این بود که تکلیف شرعی ندارد و باید مقام معظم رهبری به وی بگوید که نامزد شود.
آقای ناطق نوری و افراد دیگری که طرف مشورت بودند تمایلی برای ورود به رقابتهای انتخاباتی نداشتند؟
کلا گلایه بنده از آقایان این بود با اینکه مقدمات را طی و حجت را بر آنها تمام کرده بودم پشت سر من نیامدند و از طرف دیگر بهدلیل انتقاد به آقای احمدینژاد به آن سو هم نرفتند به همین دلیل این آقایان متهم به حمایت از میرحسین موسوی شدند. یادم هست که یک هفته مانده به روز رأیگیری به این آقایان به شوخی گفتم اگر میخواهید بعد از انتخابات متهم به رأی دادن به اصلاحطلبان نشوید، لااقل بهصورت علنی بگویید از فلانی حمایت میکنید. البته بنده این موضوع را نمیگویم که آنها به آقای میرحسین موسوی رأی دادهاند.
در انتخابات چه هدفی را دنبال میکردید؟
من برای اداره کشور برنامه های وسیعی داشتم و میخواستم آنها را پیاده کنم و از طرف دیگر راهی را انتخاب کردم که جبهه اصولگرایی و وجهه آن حفظ شود زیرا که زحمات زیادی برای آن کشیدهایم و باید به حیات خود ادامه دهد و در این جهت، حضور سلایق مختلف اصولگرایی در انتخابات بود که با حضور بنده جبهه اصولگرایی تمام قد و کامل میتوانست بیاید، ولی سکوت دوستان ما سبب شد که یک جریان قوی شکل نگیرد. در واقع من ادامه وضع موجود را خطرناک می دانستم و بازگشت به دوره اصلاحات را شکست.
قرائنی وجود دارد که این آقایان در عمل به هر حال به آقای موسوی تمایل بیشتری داشتند و آقای موسوی نیز میگوید بعضی از این افراد روز جمعه به بنده تبریک گفتند، نظرتان در این خصوص چیست؟
بنده نمیتوانم این موضوع را تأیید کنم ولی سکوت آنها یک اشتباه استراتژیک در جبهه اصولگرایی بود.
این اشتباه ناشی از این بود که فرد دیگری را بهعنوان نامزد معرفی نکردند؟
این امکان وجود داشت که کلیت جبهه اصولگرایی حفظ شود و ما این امکان را فراهم کرده بودیم.
شما گفتید قبل از انتخابات با آنها صحبت کردید توجیه آنها در این خصوص چه بود؟
دوستان پیشنهادات را قبول داشتند ولیکن در عمل دچار ابهام و تردید شده بودند، شاید هم فکرشان این بود که بنده رأی نمیآورم در حالیکه در انتخابات در بخش گفتمان علتش تبلیغ این موضوع در جامعه بود، ولی با حسابی که ما کردیم از دوستان در قسمت گفتمان پاسخ مثبت دریافت کردیم به این معنا که با مباحثی که طرح کردیم، اجازه سقوط گفتمان اصولگرایی را ندادیم، یعنی اگر مناظرات بنده نبود و ادبیات آقای احمدینژاد تنها تابلوی اصولگرایی میبود، گفتمان اصولگرایی آسیب جدی میدید.
در صحنه انتخابات بنده میگفتم که اصولگرا هستم و حمایتهایی که از نظام و رهبری میکردم زیادتر از احمدینژاد بود، بنده چندین برابر آقای احمدینژاد از ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی اسم بردم و حتی در مناظره با ایشان وقتی گفتند که پیشبینی شما در مورد جنگ درست در نیامد، بنده گفتم اشکال شما این است که از سازمان اطلاعات آمریکا تشکر کردهاید، ولی این همتی که رهبری در آماده کردن نیروهای مسلح کرد و مانع حمله آمریکا به ایران شد، تشکر نکردهاید در حالیکه علت عدم جنگ، آمادگی نیروهای مسلح و افشاگریها علیه حمله بوش به ایران بوده است و در صحبتهایم اساسا در دفاع از نظام کوتاه نیامدم، لذا گفتمان همراه با حمایت از نظام را که بنده طرح کردم پیامدهای منفی گفتمان آقای احمدینژاد را از پایگاه اصولگرایی تا حد زیادی خنثی میکرد.
در بحث دولت ائتلافی فکر میکنید اگر در حال حاضر بهسراغ آقایان بروید، آیا حاضرند دوباره کار مشترکی را سازماندهی کنند؟
معمولا در موضعگیریها سعی میکنم جنبه علمی و منطقی موضعگیریها را در کنار جنبه ارزشی آن حفظ کنم، یعنی هیچوقت تلاش نمیکنم که مواضعام عاری از جنبه علمی و منطقی باشد. اگر روز یکشنبه بعد از انتخابات میآمدند و اعلام میکردند انتخابات گذشت و هر اتفاقی هم افتاده تمام شده و دست را برای کمک بهسمت کاندیداهای دیگر دراز میکردند تا یک دولت 41 میلیونی تشکیل شود، حوادث پس از انتخابات پیش نمیآمد. یکی از مراحل دولت ائتلافی اداره چالشها است و باید حواشی را به صفر برسانیم تا بهسمت پیشرفت حرکت کنیم وگرنه در دولت آقای خاتمی هشت سال چالش بود در دولت آقای احمدینژاد هم هشت سال چالش است اگر در دورههای دیگر هم به این شکل باشد، هزینه سنگینی برای اداره کشور میپردازیم و زمانهای طلایی را از دست میدهیم؛ مدیریت چالشها از محاسن دولت ائتلافی است، یعنی اینکه ما معتقدیم برای جهش در توسعه کشور نیاز به کارآمدها داریم، کارآمدیهای سه دولت گذشته ایدهآل نبوده و سیر کارآمدی دولت رو به افول بوده است.
مسئله بعد تعهد در همه جناحهای کشور است و وقتی میگوییم دولت ائتلافی منظورمان این نیست که آدمهای غیرمتعهد هم مسئولیتی بر عهده بگیرند، ما در میان اصولگراها و سایر جناحها انسان غیرمتعهد داریم. یک دولت ائتلافی کارآمد و متعهد، کارها را به جلو میبرد من معتقدم و در آینده، ایران توسط دولتهای ائتلافی اداره خواهد شد.
آیا فکر میکنید این موضوع در حال حاضر مورد پذیرش آقایان قرار بگیرد؟
به نظر بنده زمینه پذیرش این نظریه خیلی بالا رفته است.
صحبتی در این رابطه کردهاید؟
صحبتی نکردهام.
در دوران تبلیغات انتخابات مناظره شما با میرحسین موسوی متفاوت با سایر مناظرهها بود، در واقع به چند محور اشاره کردید که بعدا اهمیت آن روشن شد از جمله اصل چهل و چهار و مخالفت آقای موسوی با آن، شما با چه نیتی وارد این مناظره شدید؟
معمولا کسانی که با هم مناظره میکنند به دنبال این موضوع هستند که اختلافات و تفاوتهایشان را به مردم نشان دهند در این مناظره هم بنده سعی کردم اختلافات خود را با آقای میرحسین به مردم نشان دهم، یکی از اختلافها بحث سیاستهای اصل چهل و چهار بود که طرح کردم و ایشان ابتدا طفره رفتند، ولی بعدا پذیرفتند که حداقل با آن مشکل دارد.
شما اطلاع داشتید که ایشان با اصل چهل و چهار مخالف است؟
بله، چون در جلسات مجمع در هنگام بررسی این اصل معترض بودند و گفتند که کار شما خلاف قانون اساسی است در حالیکه سیاستهای اصل چهل و چهار در چارچوب قانون اساسی است و هنگامی که مجمع پس از تأیید رهبری آن را تصویب میکند تبدیل به قانون میشود و مسئله دیگر اینکه ایشان از خود چهره ارزشی نشان میدادند که سابقه هم داشت، ولی از طرف دیگر نیروهای تندرو اصلاح طلب مانند مشارکتیها و مجاهدین انقلاب، اطراف ایشان بودند و من سئوال کردم که با وجود اینکه در حال حاضر مشارکتیها و مجاهدین انقلاب با شما هستند، آیا از آنان هم در کابینه خود استفاده میکنید که ایشان از جواب دادن شانه خالی کردند، این موضوع برای نیروهای ارزشی که به ایشان میخواستند رأی دهند مهم بود.
اگر طیف تندرو حضور داشتند، یک وضعیتی و اگر حضور نداشتند وضعیت دیگری داشت که آقای میرحسین موسوی جوابم را در این خصوص ندادند، البته بنده دو تا سه اشکال دیگر هم به ایشان داشتم، ولی چون مناظره آقای موسوی با آقای احمدینژاد دو شب قبل به چالش کشیده شده بود، از نظر اخلاقی مصلحت نمیدانستم با ایشان بیشتر وارد چالش شوم، یعنی اگر آقای احمدینژاد با آقای موسوی آنطور صحبت نکرده بود چالش بنده با آقای موسوی خیلی بالا میگرفت.
لطفا به چند مورد از مباحث چالشانگیز بین شما و آقای میرحسین موسوی را بیان کنید؟
حالا دیگر گذشته لذا اگر موضوع بازخوانی شود، مسایل مورد چالش با ایشان معلوم میشود.
در مناظره شما با آقای موسوی احساس میشد شما میخواهید به بیندگان نشان دهید که آقای موسوی متفاوت با بعضی از آن ادعاهایی است که میگوید یا چیزهای دیگری در ذهنش وجود دارد که راجع به آنها صحبت نمیکند؟
به هر حال من وظیفه داشتم که تفاوتهای خود را با ایشان نشان بدهم.
در مناظره با احمدینژاد به نظرم شما یکی دو مورد از برخورد آقای احمدینژاد جا خوردید؟
خیر، جا نخوردم.
فکر میکنم انتظار نداشتید آقای احمدینژاد این چنین برخورد کند؟
چرا، بنده حدس میزدم.
ما بهعنوان بیننده فکر نمیکردیم آقای احمدینژاد با برادر محسن یا آقا محسن اینگونه سخن بگوید؟
من با شناخت کامل از آقای احمدینژاد با ایشان روبهرو شدم و نحوه رفتارشان را حدس میزدم.
بعد از مناظره با آقای موسوی یا آقای احمدینژاد نکتهای نبود که به شما منتقل شود و یا گلایهای از شما بکنند؟
خیر مسئلهای نبود و هرجا که میرفتم از شیوهام در مناظرهها تعریف میشد.
منظورم بیان گلایه و نکته از سوی خود آقایان موسوی و احمدینژاد است، زیرا با آقای کروبی هم که شما برخورد جدی نداشتید؟
بعد از مناظره از سوی آنان نکته یا انتقادی بیان نشد، ولی از سوی اطرافیان آنها اظهارنظرهایی شد، مثلا بعد از انتخابات و در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری بعضی از مشاوران آقای احمدینژاد به بنده گفتند که بهترین مناظره احمدینژاد با برادر محسن بوده است و در مورد آقای کروبی نیز ما سابقه رفاقت داشتیم و مسئلهای پیش نیامد.
جنابعالی در مورد حوادث بعد از انتخابات چه تحلیلی دارید؟
بنده ساعت 9 صبح روز جمعه زمانیکه رفتم رأی بدهم به خبرنگاران گفتم انتخاباتی بینظیر خواهد بود و شاهد مشارکتی بالای 30 میلیون نفر خواهیم بود، این موضوع نه تنها مثبت بود، بلکه آن را یک تحول میدانم و در واقع در انتخابات دو گروه شرکت کرده بودند یکی کسانی که از قبل طرفدار نظام و انقلاب بودند و کسانی که در طی سی سال منتظر از بین رفتن نظام بودند تا در نظام دیگری زندگی کنند، ولی پس از سی سال خستگی و صبر و انتظار به این نتیجه رسیده بودند که ایران را میخواهیم، ولو در چارچوب نظام جمهوری اسلامی زندگی کنیم تا ایران پیشرفت کند، لذا این حرفهایی که نقل شده مبنی بر اینکه برای براندازی نظام به کاندیداهایی رأی دادهاند را به هیچوجه قبول ندارم.
یعنی میفرمایید در این انتخابات رأی قشر خاکستری فعال شده بود؟
با یک تحلیلی فعال شده بود و آن تحلیل این بود که جمهوری اسلامی ماندگار است و صبر و انتظار برای از بین بردن آن بیفایده است لذا به نتیجه رسیدند که نباید بگذارند که کشور از عدم مشارکت آنها عقب برود و تنها راه را در مشارکت در انتخابات دیده بودند. بنده کل صحنه انتخابات را یک جنبش اجتماعی میبینم و تا قبل از حوادث بهوجود آمده این جنبش محورش تغییر اجتماعی و نه بهمعنای سیاسی بود.